Pages

Saturday, May 28, 2016

هادی پاکزاد خواننده راک مشهدی خودکشی کرد


هادی پاکزاد خواننده راک مشهدی خودکشی کرد
شنبه, خرداد 8, 1395 - 04:12 توسط تحریریه بادبادک


جسد بی‌جان هادی پاکزاد خواننده ۳۴ ساله راک، ساکن مشهد در حالی در خانه‌اش پیدا شد که ۲۴ ساعت از زمان مرگش گذشته بود.
او وصیت نامه‌اش را پیش از مرگ روی دیوار خانه‌اش نوشته بوده و در متن این وصیت‌نامه از کلیپ‌هایی گفته که در گوشی تلفن همراهش در خصوص خودکشی‌اش ضبط کرده است و از خانواده‌اش خواسته تا این ویدئوها را ببینند.
هادی پاکزاد بر اساس گزارش‌ها برای مرگ خودخواسته‌اش از قرص استفاده کرده است .
برادر هادی پاکزاد درباره مرگ او گفته است:
برادرم به تنهایی زندگی می‌کرد و از آنجایی که از او بی خبر بودم امروز برای دیدنش به خانه‌اش آمدم. هر چه زنگ زدم کسی در را باز نکرد و من به ناچار به همراه چند نفر از دوستانم در را شکستیم و وارد خانه شدیم. با حضور در خانه با جسد برادرم مواجه شدم.

هادی پاکزاد، سال گذشته آلبومی منتشر کرد با عنوان «تاریکی». تا پیش از آن، او از خواننده‌هایی بود که نماهنگ‌ها و آلبوم‌هایشان را در شبکه اینترنت، بدون مجوز ارشاد اسلامی نشر می‌دادند.
او نخستین بار در سال‌های دهه ۱۳۷۰ که موسیقی راک نیمه‌جانی گرفته بود در سالن سیمرغ مشهد روی صحنه رفت و اولین اجرایش را تجربه کرد. همکاری او با مسعود فیاض‌زاده به شکوفایی استعدادهای او یاری رساند. آلبوم «زندگى زیرزمینى» نخستین ثمره این همکاری بود که تا امروز همچنان ادامه دارد.
از آلبوم «دکتر» (۱۳۸۶) به عنوان یکی از بهترین آثار این هنرمند موسیقی راک یاد می‌کنند.

Monday, May 23, 2016

مردتاجر_و_باغ_زیبا

مردتاجر_و_باغ_زیبا

مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته
و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود .
تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت .
!اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد …
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند.

رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی‌توانم مثل او چنین میوه‌هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس ناراحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم …
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود …!
علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم .
از آنجایی که بوته‌ی گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی‌توانم گل بدهم. پس از خودم ناامید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم .

مرد در ادامه‌ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه‌ای از باغ روییده بود .
علت شادابی‌اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می‌کرد نداشتم و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می‌کرد . بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می‌خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم.

" دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آن که جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. " 

#چارلی_چاپلین 

Friday, May 20, 2016

ادبیات کودکان - کودکانی که دائم باج می گیرند

کودکانی که دائم باج می گیرند
باجگیران کوچک شوق داشتن اسباب بازی های گران قیمت را بصورت وسوسه انگیزی از طریق رسانه ها در بچه ها ایجاد می کنند بطوریکه بچه با دهان باز به آنها نگاه کرده و شیفته و فریفته آنها می شود بطوریکه بعد از پنج دقیقه شروع به بهانه گیری کرده و سرانجام پدر بیچاره را مجبور به خرید می کنند.
اسباب بازی
پس از اینکه کودک اسباب بازی ایده آل خود را بدست آورد، تازه پدر و مادر هردو احساس می کنند که تحت فشار مالی قرار گرفته اند. و حتی خودشان را مقصر و گناهکار می دانند که چرا خود را اسیر خودخواهی فرزندشان نمودند. ممکن است عده ای برایشان این سوال پیش آید که چرا ما باید به فرزندمان پاسخ منفی بدهیم و چرا نبایستی بگذاریم که وی از هدایای والدینش لذت ببرد؟ در پاسخ باید اذعان نمود که نباید منکر این شد که لزومی ندارد کودک به همه آرزوهایش برسد ولی در عین حال بچه های بسیاری هستند که بر اثر خواهش های نفسانی و سرکش بیش از اندازه، موجب ضرر و زیان خود و خانواده شان می شوند.
می گویند خوشبختی و سعادت، اخلاق نیک را بیشتر از بدبختی و مصیبت برای انسان به ارمغان می آورد. اما باید دانست که روحیه قدرشناسی و سپاسگزاری از آن کسی است که با محرومیت آشنا باشد. درکودکی که استحقاق بدست آوردن برخی چیزها را ندارد اما چون می داند بلافاصله با مطرح کردن نیازش بدون زحمت به آن دست می یابد، آن صفت سپاسگزاری و قدر دانی که هر کودکی به هنگام برآورده شدن نیازش باید داشته باشد را نخواهد داشت. در واقع پدر و مادر با مهیا کردن و در اختیار گذاشتن همه آن چیزی را که کودک می خواهد، او را فریب داده اند.
انسان هنگامی از غذا لذت می برد که واقعا به آن نیاز داشته باشد و اگر چنین احتیاجی نباشد لذتی هم وجود نخواهد داشت. برای فردی که از تشنگی می میرد، یک لیوان آب از طلا هم با ارزشتر است. پس در اینجا بررسی و مقایسه ما در مورد بچه ها واضح و روشن گردید.
 اگر به فرزندمان اجازه ندهیم هرگز چیزی از ما بخواهد، او با گرفتن آن شیء هیچگاه خوشحال نشده و لذتی هم نمی برد. اگر قبل از اینکه بتواند راه برود برایش سه چرخه بخریم و همچنین اینکه بتواند سوار آن شود یک دوچرخه برایش تهیه کنیم و قبل از فراگرفتن فن رانندگی برایش ماشین بخریم و قبل از اینکه قدر و ارزش پول را بداند یک انگشتر الماس به او بدهیم، او این هدایا را با اندک لذتی قبول می کند و با تصاحب آنها کمتر قدردانی می نماید. این چنین بچه ایی هرگز شانس آن را نخواهد داشت تا آرزوی چیزی را کرده و شب ها خواب آن را ببیند و در هنگام روز نقشه بدست آوردن آن را بکشد. بنابراین اجازه دهید فرزندتان طعم این محرومیت موقت را بچشد، زیرا هم یک تجربه است و هم هزینه کمتری برایتان دارد. وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (وعده داده نشده اش ) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست
حال دو نمونه از مواردی که ممکن است رابطه والد و فرزندی را به رابطه دادو ستدی تبدیل کند اشاره می کنیم:
رشوه ها
 استدلال (اگر- آن وقت) نوعی از برخورد هم هست که در آن، بطور آشکار به کودک گفته می شود که اگر کاری را انجام بدهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. «اگر با برادر کوچکت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد.» یا «اگر بسترت را خیس نکنی، آن وقت من هم در عید یک دوچرخه برایت خواهم خرید.»
 این طرز برخورد ممکن است کودک را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و کوتاه مدت تحریک کند. اما به ندرت اتفاق می افتد که این نوع برخورد کودک را به سوی تلاش های پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او می فهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن شک داریم. « اگر تو دیگر بسترت را خیس نکنی«، یعنی اینکه ما گمان نمی کنیم که تو بتوانی بسترت را خیس نکنی.
وعده ها
به کودکان نه باید وعده داد و نه از آنها وعده گرفت. به این دلیل که روابط ما با فرزندانمان بایستی بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (وعده داده نشده اش) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیر واقعی در کودکان بوجود بیاید.
وقتی به کودک وعده داده می شود که او را به باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد بحساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه او مریض خواهد شد. و از آنجا که زندگی سرشار از حوادث غیر منتظره است، کودکان احساس خواهند کرد که به آنها خیانت شده و متقاعد خواهند شد که به والدین نمی توان اعتماد کرد.
نباید از کودکان وعده گرفت که در آینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای نا  
 خواسته می دهد، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلا حساب ندارد.

Wednesday, May 18, 2016

این پست صحنه های دلخراش دارد ...


این پست صحنه های دلخراش دارد توصیه می شود کسانی که نمی توانند ببیند از این پست بگذرند فقط برای اگاهی اینقدر این پست را شر کنند تا به دست همه برسد و بدانند که با کشتن خود این مسئولین کک شون هم نمی گزد و فقط به فکر منافع و قدرت خودشان هستند خواهارن و برادران عزیزم فقط خودتان را نابود کرده اید و خانواده عزیزتان را داغدار ..تو را خدا نکنید این کار زجر آور را ... چرا آمار خودکشی اینقدر بالا رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟









آخر عاقبت همه ...


پس به دیگران محبت کنید و به همه مردم  جهان عشق بورزید  و از بدی بپرهیزید دیگران را در مورد زشت و زیبا- چاق و عیب جویی نکنید ....لاغر و پول دار و بی پول  

Friday, May 13, 2016

پیرزن ۷۰ساله هندی برای اولین بار بچه‌دار شد




پیرزن ۷۰ساله هندی برای اولین بار بچه‌دار شد
دالجیندر کوار که همسری ۷۹ ساله دارد، پس از دو سال درمان نازایی موفق شد اولین فرزند خود را به دنیا آورد

پیرزن ۷۰ساله هندی برای اولین بار بچه‌دار شد
دالجیندر کوار که همسری ۷۹ ساله دارد، پس از دو سال درمان نازایی موفق شد اولین فرزند خود را به دنیا آورد

ما به شما مدیونیم به مناسبت برگزاری کنفرانس انجمن ادب و هنر ایران در انگلستان

به مناسبت برگزاری کنفرانس انجمن ادب و هنر ایران در انگلستان
در راستای همگامی با شماری از جامعه فرهیخته ایرانی، که چندی پیش درکمال فروتنی ، از سکوت خود، در برابر ستمی که طی یکصد وشصت سال ، از سوی کاسبان دین، بر شما روا آمده بود، ابراز « شرمگینی » نمودند، ما پیروان « جنبش ملی طاهره قرةالعین » که مبارزه سیاسی / حقوقی خود را آغاز کرده ایم ، اعلام می داریم که « ما به شما مدیونیم ».
ما مسلمان زاده هایی هستیم که در یافته ایم، که باورمندان به اسلام ، بخوبی پی برده اند که اساس و بنیاد دیانتشان، تنها در گرو پوشش چند تار موی دختران، بسته است.
ما با درک عمیق از این واقعیت ، که آنرا تا سطح اسید پاشی بر روی دختران مشاهده می کنیم، مدت زمانی است که به آئین نوینی ، تحت عنوان « آئین ایرانی حقوق بشری » روی آورده ایم و منشور آنرا، اعلام کرده ایم، تا به اینصورت پیوند خود را با این دیانت سست بنیان ، قطع نمائیم، تا لغزشهای فاجعه بار پیروان آن، به حساب ما نوشته نشود. اقدامی که رهبران دینی شما در یک قرن و نیم پیش انجام دادند و امروز براستی شما باید سپاسگزار آنان یوده و به درایت و بینش آن ها، افتخار کنید. ما اعلام می کنیم که « هرگز بهایی نیستیم ». 
زیرا آئین شما، پیروان خود را از هر نوع فعالیت سیاسی بر حذر می دارد. در حالیکه ما برای دستیابی به اهداف خود، راه سیاسی / حقوقی را ، بر اساس موازین حقوق بشر و اجتناب ار هر گونه خشونت، انتخاب کرده ایم.
آئین شما، دیانت اسلام را، که تارو پودش، تنها به چند تار موی زن، بسته است را ، به رغم ستم های فراوان از پیروان آن، از روی ادب و فرهنگ اخلاقی که در سرشت شما نهفته است، به رسمیت می شناسد،در حالیکه آئین نوین ما، برای این دیانت سست و بی بنیاد، که آموزه های آن در تقابل با موازین منشور جهانی حقوق بشر است، نه تنها ارزشی قائل نیست ، بلکه آنرا در تمامیت، نفی می کند.
ما عمیقآ درک کرده ایم ، که جامعه شما ، سعادت بشری را، نه تنها برای ایرانیان ، بلکه برای تمامی انسانها در سراسرجهان، از مدتها پیشتر از تنظیم ،منشور جهانی حقوق بشر ، سر لوحه خود قرار داده است.
ابتکار شما در احداث بنای زیبای « معبد نیلوفری » در شهر دهلی نو در کشور هندوستان با استفاده از سبک بادگیرهای شهر باستانی یزد، نشانی از افتخار و مباهات برای ملت ما بشمار می آید. شگفتا که جهالت و واپسگرایی در سرزمین ما، اجازه نمی دهد تا مردم با مفهوم راستین « افتخار » آشنا شوند.
تلاش خستگی ناپذیر استاد گرانقدر آقای احسان یار شاطر در بنیانگذاری دانشنامه ایرانیکا و دانشنامه ایران و اسلام . همچنین طراحی آرامگاههای مفاخر ایران زمین، به کوشش زنده یاد استاد هوشنگ سیحون، طراح ، معمار ، نقاش و مجسمه ساز سرشناس ایران، که جان تازه ای به ارزشهای تاریخی ایران ما داد، از دیدگاه فرهیخته گان ایران و جهان، پوشیده نمانده است و هرگز فراموش نخواهد شد.
با توجه به این واقعیات و صدها نشانۀ دیگر ، ما افتخار می کنیم که شما را به عنوان « مدافعان پیشتاز در فرهنگ ، هنر و حقوق بشر ایران» بنامیم و دیگران را نیز به این موضوع ، آگاه نمائیم .
امید بسته ایم که جنبش و آئین ما درآینده بتواند ، از تجارب گرانبهای شما ، در راستای پیشبرد موازین اخلاق و ادب و حقوق بشر که آن ها را به عنوان «ملزومات بنیادین » آئین خود برگزیده است، بهره مند شود.
افتخار می کنیم و آنرا مایه سربلندی خود می دانیم که نام « ابر زن ایران طاهره قرة العین » را که شما ، به رغم تلاشهایی که از سوی سیه نگران تاریخ ،که برای محو نام و اندیشۀ آزادیخواهانه او، از هر نوع تلاشی دریغ نکردند را ، برای جنبش خود بر گزیده ایم.
ما به جهانیان اعلام می کنیم، که جامعۀ شما در راستای همان میثاق معنوی که با خود بسته است، تا از فرهنگ و هنر ایران، دفاع کند، امروز با کمال افتخار شاهد آن است که در این آزمون ملی، سرافراز بیرون آمده است.
ما اعلام می کنیم که جامعه شما، به رغم ستمهای فراوان، توانست ،حداقل ،بخش ناچیزی از گنجینۀ آثار پر بهای سرور ما « طاهره قرة العین » را، از دست دژخیمان و دشمنان فرهنگ و هنر ایران زمین، نجات دهد.
ما اعلام می کنیم که جامعه زنان ایران ، تنها با « الگو برداری » از گوهری بی همتا همچون « طاهره قرة العین » می تواند از قید اسارت رهایی یابد.
بنابراین ، با درک و درایت کامل ، به جهانیان اعلام می کنیم که در این راستا،« ما به شما مدیونیم ».
ما اعلام می کنیم که تا روزی که با دستان خود ، تاج زرین را، بر تمثال مبارک این«زرین تاج زمان »، در همان سرزمینی که جان عزیز خود را برای رهایی زن از قیود بردگی، به شکلی فجیع ، به دست دژخیمان مسلمان از کف داد، لحظه ای آرام نگیریم.
ما آن « روز » را به عنوان بزرگترین « جشن ملی » خود ، نام گذاری و پایان جنبش خود را به جهان متمدن و پیشرفته اعلام خواهیم کرد، و پس از آن، درلوای « آئین ایرانی حقوق بشری »، در چهارچوب موازین جهانی حقوق بشر، زندگی نوینی را در کنار همه اقلیتها و اقوام سرزمینمان آغاز خواهیم کرد.
از آن زمان دیگر شما، پیروان یک آئین «ضاله ، نجس، غیر قابل معاشرت» بشمار نخواهید رفت،زیرا مردم شریف ما، با پوست و استخوان خود،در یافته اند که چه کسانی ضاله ، نجس و غیر قابل معاشرت می باشند.
در آن زمان شما به عنوان معلمان راستین و دلسوز ، اخلاق وادب ایرانی را، که به دست جماعتی از پیروان مکتب ضد بشری ، به تاراج رفته است را ، بازسازی خواهیدکرد.و همچنین دربسط و گسترش حقوق بشر، از هیچ تلاشی دریغ نخواهید کرد.
تنها با ایمان راسخ به ارزشهای والی انسانی که شما از آن بهره کافی برده اید ، قادر خواهیم بود که سرزمین عزیزمان را از منجلاب فساد، اختلاس ،ریاکاری ، اعدام در ملاء عام ، بی حرمتی به مقام والی زن تا حد اسید پاشی بر چهرۀ آنان و صد ها جنایت دیگر ، که در آن گرفتار شده است را، نجات دهیم.
یادآور می شویم که بیانات فوق، هرگز به عنوان دفاع و شناسایی آئین شما از طرف آئین ما نیست، زیرا بر اساس ماده « هیجده » منشور جهانی حقوق بشر که ما به آن ایمان راسخ داریم و آنرا برتر از هر قانون دیگری می شناسیم و به احکام آن همانند فرامین الهی می نگریم، نه تنها این حق برای آئین شما بلکه برای تمام افراد و گروههای بشری دیگر ، مورد پذیرش قرار گرفته شده است. بنابراین، هیچ فرد،گروه، سازمان یا آئینی دیگر نمی تواند چنین حقی را نه به شما اعطاء نه از شما بازستانی کند.
با درود به روان پاک زنده یاد طاهره قرةالعین و با امید به همبستگی تمامی ایرانیان برای دستیابی به « آئین ایرانی حقوق بشری »
جنبش ملی طاهره قرة العین
مسئول هماهنگی جنبش
عبدالحمید وحیدی فرانسه

داستان طنز

چهار تا دوست که ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن. بعد از یه مدت یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون...

اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شرکت. پسرم انقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد...

دومی: جالبه. پسر من هم مایه ی افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دوره ی خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده. پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمی ترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد.

سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده... اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تأسیس کرده و میلیونر شده... پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای ۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد.
هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟ سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم. راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟

چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه. سه تای دیگه گفتند: اوه! مایه ی خجالته! چه افتضاحی! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره. اتفاقا همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای ۳۰۰۰ متری هدیه گرفت!
هیچوقت به چیزی که کاملا" در موردش مطمئن نیستی افتخار نکن!


حضرت عبدالبهاء در جواب کسی که پرسید چگونه می توانم بهائی حقیقی باشم چنین فرمودند:
1- شما باید عشق و محبت کامل نسبت به همه انسانها اظهار کنید.
2- خود را برتر از دیگران ندانید، بلكه خود را برابر با آنان در نظر بگیرید، آنها را بندگان خداوند بدانید.
3- بدانید که خداوند به همه مهربان است؛ بنابراین، همه را از اعماق قلب خود دوست بدارید، پیروان همه مذاهب را مقدم بر خود بدانید، سرشار از عشق به همه نژادها باشید، و مهربان به تمامی ملل گردید.
4- هیچگاه توهین آمیز با نفسی سخن نگویید، بدون تبعیض تمجیدشان کنید.
5- زبان خود را به ذکر عیوب دیگران نیالایید.
6- دشمنان خود را دوست بدانید، و آنان که شما را شیطان می خوانند علاقه مندان به خير در نظر بگیرید.
7- شما نباید خبیث را خبیث ببینید و سپس با عقیده خود مصالحه کنید، برای اینکه رفتار به شیوه ای مهربان و ملایم، با این نفوس یا بادشمن ریاکاری است، و این امر ارزشمند یا مجاز نیست. شما باید دشمنانتان را چون دوستانتان در نظر بگیرید، بدخواهان را نیک خواه پندارید و اینگونه با آنان رفتار کنید.
8- به گونه ای رفتار کنید که قلبتان از هر کینه ای مبرا باشد.
9- اجازه ندهید قلبتان از هیچکس مکدر باشد.
10- اگر فردی مرتکب عمل بد یا خطایی نسبت به شما شد، شما باید بلافاصله او را ببخشید.
11- از دیگران شکایت نکنید.
12- از سرزنش کردن آنها بپرهیزید، و اگر شما مایل به تذکر دادن یانصیحت کردن بودید، به روشی اینکار را انجام دهید که بر شنونده سنگین نباشد.
13- تمام افکارتان را معطوف به شاد کردن قلوب کنید.
14- آگاه باشید، اگاه باشید، مبادا قلبی را بیازارید.
15- به همه انسانها تا حد امکان یاری رسانید.
16- سرچشمه تسلای هر محزونی باشید، یاری گر هر تهی دستی باشید، از هر مریضی مراقبت کنید، باعث تکریم هر افتاده ای باشید و پناهگاه آنان که تحت الشعاع ترس هستند.
17- مختصر اینکه، بگذارید هر یک از شما چراغ درخشانی در پیش رو باشد با انوار فضائل عالم انسانی.
18- قابل اعتماد، صادق، مهربان و لبریز از عفت و عصمت باشید.
19- مشتعل، روحانی، الهی، باشکوه، زنده از حق، بهائی باشید.

Friday, May 6, 2016

کمک به کودکان در مقابل زورگویی

ادبیات کودک 
برگردان: 
محمد رضایی نیا
«ست»، ۱۰ ساله، هر روز از مادرش پول بیشتری برای خرید خوراکی درخواست می کند. با این حال، به نظر می رسد که لاغرتر از گذشته شده است و هر روز گرسنه از مدرسه به خانه می آید. پس از مدتی روشن می شود که «ست»، پول خوراکی خود را به یک کلاس پنجمی می دهد که او را تهدید کرده است در صورت نپرداختن پول، کتکش خواهد زد.
«کایلا»، ۱۳ ساله، تصور می کند که همه چیز در مدرسه جدیدش خوب است، چون همه دخترها رفتار خوبی با او دارند. اما ناگهان متوجه می شود که یکی از دخترها، شایعات نادرستی درباره ی او پخش کرده است. کایلا آن شب با چشمان گریان به خواب می رود و در روزهای بعد نزد پرستار مدرسه می رود و ادعا می کند دل درد دارد تا از رفتن به کلاس درس خودداری کند. 
مشکلاتی که ست و کایلا با آن دست به گریبان بوده اند، به شکل گسترده مشاهده می شود. بنابر مطالعات انجام شده، بسیاری از کودکان و نوجوانان گفته اند که قلدری و آزار دیگران، در مدرسه ی آن ها روی می دهد. قلدری می تواند سبب بروز کابوس های شبانه در کودکان شود و آسیب های عاطفی جدی به آن ها وارد کند که در طول زندگی ادامه یابد. در وضعیت های حاد، ممکن است با ترس ها و تهدید های بسیار جدی همراه باشد، روان و استعدادهای فرد را ویران کند یا حتی آسیب های شدید به جا بگذارد.
اگر کودک شما مورد آزار و اذیت و قلدری دیگران قرار گرفته است، روش هایی وجود دارد که به کمک او بروید تا هرچه بیشتر بر این مشکل غلبه کند و از آثار منفی آن بکاهد. حتی اگر اکنون کودک شما با این مشکل رو به رو نیست، لازم است در این زمینه با او حرف بزنید و او را برای حل چنین مشکلات احتمالی آماده کنید.

قلدری چیست؟
بیشتر کودکان گاهی از سوی یکی از وابستگان یا یکی از دوستان شان مورد تمسخر و آزار قرار می گیرند. بیشتر این شوخی ها و اذیت ها اگر همراه با شوخی و در فضایی دوستانه و دوطرفه باشند، زیانی ندارند. اما هنگامی که اذیت کردن دایمی، خشونت بار و نفرت آمیز باشد، قلدری به شمار می رود و باید از آن جلوگیری کرد.
قلدری یعنی آزار عمدی فیزیکی، کلامی یا روانی دیگری. قلدری می تواند به شکل: ضربه زدن، هل دادن، لقب توهین آمیز دادن، تهدید و تمسخر دیگران برای گرفتن اجباری پول یا گرفتن وسایل با ارزش آن ها. بعضی از کودکان با نادیده گرفتن و ساختن شایعات بی اساس در مورد افراد دیگر، به قلدری و آزار آن ها می پردازند. بعضی دیگر نیز از تمامی روش های ممکن برای مسخره کردن دیگران و آسیب رساندن به احساسات آن ها استفاده می کنند.
قلدری باید جدی گرفته شود. نباید آن را مسئله ای فرض کرد که کودکان باید در مقابل آن مقاوم شوند. تاثیرات نامطلوب قلدری می تواند بسیار جدی باشد و عزت نفس و روابط اجتماعی کودک را در آینده تحت تاثیر قرار دهد. در شرایط حاد، امکان دارد قلدری سبب بروز اتفاقاتی جدی همچون فرار از مدرسه شود.

چرا بعضی از کودکان به قلدری می پردازند؟
کودکان به دلایل مختلف قلدری می کنند. گاهی نیاز به یک قربانی دارند (شخصی که به نظر می رسد ازجنبه ی فیزیکی یا احساسی ضعیف تر است یا به شکلی متفاوت رفتار می کند) تا احساس کنند مهم تر، معروف تر یا در مرتبه و مقام بالاتری هستند. اگرچه گاهی اوقات کودکان قلدر، بزرگتر یا قویتر از قربانیان خود هستند، همیشه هم این گونه نیست.
گاهی کودکان به آزار دیگران می پردازند، چون با آن ها به همین ترتیب رفتار شده است. ممکن است آن ها این گونه فکر کنند که رفتارشان طبیعی است، چون از خانواده یا گروهی می آیند که همه در آن مجموعه عصبی هستند، فریاد می زنند و همدیگر را با لقب های زشت صدا می کنند. به نظر می رسد بعضی از برنامه های تلویزیونی نیز در این میان بی تاثیر نیستند. برنامه هایی که در آن ها، شخصیت ها به علت ظاهرشان یا نداشتن استعداد، مسخره، یا از جمع رانده می شوند.

نشانه های قلدری
تشخیص این که کودک شما مورد آزار و قلدری قرار گرفته، کار مشکلی است، مگر آن که کودک، خود در این باره با شما حرف بزند یا زخم و کبودی های مشخص در بدن او دیده شود. اما نشانه های خطر را می توان تشخیص داد. ممکن است دریابید رفتار کودک تان فرق کرده است، مضطرب به نظر می رسد، بی اشتهاست، خواب کافی ندارد یا از انجام کارهایی پرهیز می کند که در گذشته از آن ها لذت می برده است. هنگامی که کودکان دمدمی مزاج به نظر می رسند یا از حالت معمول افسرده تر هستند و هنگامی که از فعالیت هایی خاص، مانند رفتن به مدرسه با اتوبوس خودداری می کنند، ممکن است قربانی قلدری شده باشند.
اگر به این مسئله مشکوک هستید، ولی کودک تان علاقه ای ندارد در این مورد صحبت کند، وضعیتی فراهم کنید که به طور غیرمستقیم در مورد قلدری با او به گفت و گو بپردازید. برای نمونه، ممکن است چنین وضعیتی را در یک برنامه ی تلویزیونی ببینید و آن را مقدمه ای برای گفت وگو قرار دهید و از کودک خود بپرسید:«نظر تو در این باره چیست؟» یا «به نظر تو، آن شخص باید چه کار کند؟» این گفت وگو، ممکن است به پرسش هایی همچون: «آیا تو هم شاهد چنین اتفاقی بوده ای؟» یا «آیا تو هم چنین تجربه ای داری؟» ادامه یابد. می توانید در زمینه ی تجربیاتی از این دست که خود شما یا اعضای دیگر خانواده در کودکی داشته اند، با او حرف بزنید.
اجازه دهید کودک تان دریابد که اگر قربانی قلدری است یا شاهد قلدری بوده است، مهم است که در مورد آن با فرد دیگری صحبت کند، چه آن شخص شما باشید یا فرد بزرگسال دیگری (آموزگار، مشاور مدرسه ، دوست خانوادگی یا خواهر و برادرش).

کمک به کودک قربانی
اگر کودک تان به شما گفت که قربانی قلدری شده است، هرچقدر هم که ناراحت بشوید، آرامش خود را حفظ کنید و حمایت از او را فراموش نکنید. کودکان بیشتر وقت ها تمایلی ندارند که در باره ی قلدری با والدین شان صحبت کنند. آن ها از اتفاقاتی که روی داده است، احساس شرمندگی می کنند و نگران هستند که مبادا والدین شان از آن ها نا امید شوند.
گاهی کودکان تصور می کنند این مشکل به خاطر اشتباه آن ها روی داده است و اگر به گونه ی دیگری رفتار می کردند، این اتفاق نمی افتاد. گاهی از این مسئله نگران اند که اگر کودک قلدر دریابد که آن ها مشکل را با فرد دیگری در میان گذاشته اند، اوضاع بدتر از پیش شود. عده ای دیگر نگران هستند که مبادا والدین شان حرف آن هارا را باور نکنند و اقدامی برای رفع مشکل انجام ندهند یا آن ها را وادارند به مقابله و مبارزه با کودک قلدر بپردازند، در حالی که به شدت از او می ترسند.

کودک تان را به خاطر آن که آنقدر شجاعت داشته است که مسئله را با شما در میان بگذارد، تحسین و تشویق کنید. به او گوشزد کنید که تنها نیست و بسیاری از کودکان در این سن قربانی قلدری بوده اند. تاکید کنید که کودک قلدر است که رفتاری نادرست انجام می دهد، نه او. به کودک تان اطمینان کامل بدهید که مشکل را با هم فکری خودش حل خواهید کرد.
گاهی اوقات، رفتار برادر، خواهر یا دوست بزرگتر می تواند در حل مشکل بسیار کارساز باشد. می توانید برای دخترتان بازگو کنید که خواهر بزرگترش (که الگوی اوست) چگونه با این مشکل رو به رو شد و آن را حل کرد. برادر، خواهر یا دوست بزرگتر می تواند توضیحات بیشتری در باره ی آنچه در مدرسه اتفاق افتاده است، یا جایی که قلدری رخ داده است، به شما بدهد و دریافتن بهترین راه حل کمک تان کند.

اگر متوجه شدید که کودک قلدر در صورت آگاهی از اینکه کودک تان با شما صحبت کرده است، رفتار بدتری خواهدکرد، مسئله را جدی بگیرید. گاهی، مراجعه به والدین کودک قلدر می تواند مفید باشد. در موارد دیگر، آموزگاران یا مشاوران، بهترین افرادی هستند که می توان نخست به آن ها مراجعه کرد. اگر بعد از مراجعه به آموزگار یا مشاور، احساس کردید که باز هم باید با والدین کودک قلدر صحبت کنید، بهتر است این کار را در محیطی انجام دهید که یک مقام رسمی از مدرسه، مثل مشاور، حضور داشته باشد. بسیاری از کشورها در زمینه ی قلدری، قوانین و مجازات های روشنی دارند. در بعضی موارد، در صورتی که ازسلامت کودک تان خیلی نگران اید، می توانید از مراجع قانونی کمک بگیرید.
رهنمود هایی به کودکان
کلید اصلی در این زمینه، ارائه ی راه حل های مناسب و روز به روز در مقا بل قلدری و کمک به کودک برای بازیابی عزت نفس و جایگاه روانی مناسب است. شاید تصور شود که دعوت کردن کودک به تلافی و مبارزه با کودک قلدر، روش مناسبی است. جدای از این، به یقین شما از عذاب کشیدن کودک تان عصبانی هستید و ممکن است اورا را تشویق کرده باشید که در مقابل کودک قلدر بایستد. یا ممکن است نگران باشید که کودک قلدر باز هم کودک تان را آزار دهد. مهم آن است که از کودک خود بخواهید به مبارزه یا تلافی با کودک قلدر نپردازد. این رفتار می تواند به سرعت به خشونت، بروز مشکل و حتی جراحات جدی بیانجامد. ، بهترین راه آن است که وی را ترغیب کنید از مشکل دوری کند، از دیگران کمک بخواهد و مسئله را با یک بزرگسال مطرح کند.

در ادامه، چندین راه حل دیگر ارائه می شود که به کودک کمک می کنند وضعیت را بهبود بخشد و احساس بهتری نیز در او به وجود آورند:
  • همراهی با دوستان و دوری از کودک قلدر
اگر کودک قلدر، نزدیک دستشویی است از دستشویی دیگری استفاده کنید یا هنگامی که تنهایید به کمد خود سر نزنید. همیشه همراه دوستان تان باشید تا با کودک قلدر تنها نمانید. در سرویس مدرسه، راهرو یا زنگ تفریح (هر جا که کودک قلدر حضور دارد) همراه یکی از دوستان تان باشید. همین رفتار را برای دوستان قربانی خود نیز انجام دهید.
  • کنترل خشم
خشمگین شدن از کودک قلدر طبیعی است، اما این مسئله، هدف کودکان قلدر است. این رفتار، سبب می شود کودک قلدر احساس قدرت بیشتری بکند. با تمرین مداوم سعی کنید از گریه کردن، سرخ شدن یا ناراحت شدن در مقا بل کودک قلدر خودداری کنید. این کار نیاز به تمرین فراوان دارد، اما مهارتی کارآمد است که کودک قلدر را پس می راند. گاهی اوقات، تمرین روش های کنترل عصبانیت مانند شمردن از یک تا ده، نوشتن کلمات خشماگین بر کاغذ، نفس عمیق کشیدن یا ترک محل، مفید است. گاهی بهترین راه حل آن است که بیاموزید چهره ای سرد و بی احساس به خود بگیرید تا هنگامی که خطر رفع شود (لبخند زدن یا خندیدن می تواند کودک قلدر را خشمگین تر کند).
  • رفتار شجاعانه، دوری از محیط و بی توجه ی به قلدر
قاطعانه و روشن از کودک قلدر بخواهید که به رفتار خود پایان دهد و صحنه را ترک کنید. روش هایی را تمرین کنید که به کمک آن ها رفتارهای ناپسند کودک قلدر را نادیده بگیرید، واکنشی نشان ندهید. با بی توجهی به قلدر، نشان می دهید که وجود او برای شما مهم نیست. در نهایت، قلدر به احتمال زیاد از ایجاد مزاحمت برای شما خسته خواهد شد.
  • مطرح کردن مسئله با یک بزرگسال
آموزگاران، مدیران، والدین و ناظمان مدرسه می توانند جلوی قلدرها را بگیرند.
  • صحبت کردن در باره ی مسئله
با کسی که به او اطمینان دارید مانند مشاور مدرسه، آموزگار، خواهر یا برادر یا یک دوست دراین باره صحبت کنید. ممکن است آن ها راه حل های بسیار مناسبی پیشنهاد کنند و حتی اگر نتوانند در حل مشکل به شما کمک کنند، می توانند احساس تنهایی شما را کاهش دهند.
  • محرک ها را حذف کنید
اگر کودک قلدر از شما پول خوراکی می خواهد، از خانه با خود خوراکی بیاورید. اگر او سعی می کند وسیله ی خاصی را از شما بگیرد، آن را به مدرسه نبرید.
رسیدن به آرامش
در خانه می توانید تاثیرات نامطلوب قلدری را کاهش دهید. کودکان تان را تشویق کنید که با دوستان شان دور هم جمع شوند تا بدین ترتیب اعتماد به نفس آن ها افزایش یابد. با ایجاد گروه های مختلف و ترتیب دادن برنامه های ورزشی، به آن ها کمک کنید به کودکان دیگر بپیوندند. به دنبال فعالیت هایی باشیدکه به کودک کمک کند احساس اعتماد به نفس و قدرت بیشتری پیدا کند. این فعالیت می تواند شرکت در کلاس هایی همچون دفاع شخصی، کاراته یا کلاس های ژیمناستیک باشد.
و به خاطر داشته باشید: مراجع و افراد بی شماری وجود دارند که می توانند به شما و خانواده تان کمک کنند تا بر ناراحتی ها و مشکلات ناشی از قلدری غلبه کنید.