یه روز يه بابايي پسرش فارغ التحصيل ميشه ..هيچي هم بارش نبوده.
زنگ ميزنه به پارتيش ميگه : دمت گرم واسه پسرم يه شغلي پيدا کن.
پارتيه ميگه : ميخواي سفيرش کنم؟
باباهه ميگه : نه بابا اون خيلي زياده..
پارتيه ميگه : ميخواي وزيرش کنم ؟
... ... ... ... باباهه ميگه : اوووووووف نه...
پارتیه میگه: میخوای نماینده مجلسش کنم؟
باباهه میگه: نه بابا زیادشه!
پارتیه میگه: میخوای فرمانده اش کنم ؟
باباهه ميگه : نه بابا يه جايي معلمی چيزيش کن..
پارتيه ميگه : شرمنده اون ديگه سواد ميخواد...!!!
No comments:
Post a Comment