Pages

Thursday, March 3, 2016

شاه ایران

محمد رضا شاه در 7 سالگی به سویس رفت ،
وقتی که در بیست سالگی به ایران بازگشت
یک ایرانی بود، اما با فرهنگ بیگانه از مردم ایران...
شاه یک سویسی شده بود، راه رفتنش نگاه کردنش دست دادنش
کسی صدای بلند شاه را هرگز نشنید
او آرام حرف میزد، او سواد داشت
میخواست همه باسواد شوند ،او بهداشت را دوست داشت
سپاه بهداشت را به روستاها فرستاد
شاه کشتی گیر نبود،تنیس بازی می کرد
او زورخانه نمی رفت،اسکی میکرد...
شاه دروغگو نبود،شاه کلاهبردار نبود
او حتی وقتی که از ایران رفت به کسی توهین نکرد
سویسی ها اهانت نمیکنند
آرام از کنار هم میگذرند...
شاه با وقار رفت
شاه یک صفت دیگر هم یاد گرفته بود، او قدر شناس بود
از کوروش می گفت(از شاه شاهان)
او از پدرش میگفت که برای او و من چه کرد
شاه هرگز (من) نگفت همیشه ما میگفت و او رفت
اما من که بودم...!
هرگز بلیط اتوبوس نخریدم
یا بر پشت اتوبوس رفتم مدرسه یا در شلوغی، بدون بلیط سوار شدم
من دروغ گفتم و تقلب کردم تا قبول شوم
من ایرانی میدانستم، اگر کلاه کسی را برندارم کلاهم را برمیدارند
من کلاه بردار شدم
من خیابان یکطرفه را میفرتم تا زودتر به مقصد برسم
من برای یک کیک و ساندیس هر چه از دهانم در میاد، رهسپار همه کس میکنم ...
من در ظهر عاشورا
چهار تا قابلمه چلو خورشت قیمه میگرفتم
(من و من ومن ایرانی بودیم واو که رفت برای من ایرانی 200 سال زودتر آمده بود...)
من حتی انقدر بزرگ شده بودم که یادم رفته بود باید معرفت داشته باشم
من هنوز یک ایرانی ام اما او رفت...
این حقیقت زندگی همه ماست
از خودم شروع کردم که به کسی بی احترامی نکرده باشم
من امروز3 بار دروغ گفتم تا به شب رسیدم
این ساختار فکری من ایرانیست ...
آنکه حقیقت را می گوید در بین ما جایگاهی ندارد__
(کسی که رفت برای من ایرانی 200 سال زودتر آمده بود)

سوگند

No comments:

Post a Comment